siiibsorkh

ساخت وبلاگ
از 10 دقیقه قبل اومدم و هی این دست اون دست کردم که برم...با همه ی دلیلایی که اوردم واسه خودم قانع نشدم.دومین روز هم تموم شد و من ثانیه هام دیگه برام مهم شدن...که چند روز باید بگذره..از یه طرف خوشحالم که میتونم زمان بخرم...که زمان خیلی مهمه برام...که عقب بیفته...از یه طرف دلهره ی گذشت زمان و دارم...میتونم به جرئت بگم توصیف این جمله از اون بنده خداست اونم درست بعد اون اتفاق: "مثل کبریت تری در وسط گندم زار، در سرم فکر خطر..." اخرش میگه در سرم فکر خطر بود، ولی دیگر نیست...حالا همون خطری اون پشت سرش گذاشته الان جلو چشمه، چرا تو سرم فکر خطره،همراه با یه حس اعتماد...همین که باعث میشه اخر همه چیز بگم با خودم، یا بنویسم که : I trust you . . . - تصمیم برای ننوشتن کارساز نیست..تو مدتی که نبودم روزی چندییییییین بار اینستا نوشته و پاک میشد...اینجوری بهتره که اینجا بیام.. - حق با سامیه بود.. تمامش همینه...فکر کردن با صدای بلند!!! به خودم میگم اگه فکر نکنم خب دیگه اینجام نمیام که بنویسم بهترم هست. میتونم فکر نکنم؟چی اصلا داره باعث میشه این روزا این همه فکر کنم؟ بیشتر از قبل؟! میدونم.... - یک عدد جسم siiibsorkh...ادامه مطلب
ما را در سایت siiibsorkh دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4s-a-d-a-fe بازدید : 22 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 10:54

خودم و سپردم به خودت..تا ته تهش..

دیگه اگه خودت میدونی همه چیو، نگران چی باشم من..؟

.

.

.

عِلم ميگويد: "ماهی به خاطرِ دور شدن از آب، به دلايلِ طبيعی می ميرد."
امّا هركس يكبار بالا و پايين پريدنِ ماهی را ديده باشد،تصديق می كند كه ماهی، از بی آبی، به دليلِ طبيعی، نمی ميرد...
ماهی به خاطرِ آب، خودش را می‏كُشد!
خشم.. عجز.. تنهايی..
اينها لغاتی علمی نيستند..!

 

siiibsorkh...
ما را در سایت siiibsorkh دنبال می کنید

برچسب : i trust you,i trust you lord,i trust you in spanish, نویسنده : 4s-a-d-a-fe بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 10:54

_ چشماتو‌ ببند + بستم . _ تو‌ اون مغزت چه خبره ؟ + خسته ، کلافه ، درد ، سردرگم ، بلاتکلیف ، شلوغ ، حساسیت ، شلوغی ، نامنظم‌ ، عذاب وجدان‌ ، بغض ، کمبود خواب ، واقعیت ، صدای گرفته ی خودم ، بوق ممتد ، شلوغ ، شلوغ ، شلوغ ... _ چشماتو باز کن ، بعدش بالا رو نگا کن... + خب ؟ _ میدونی الان کجا وایستادی ؟ + کجا ؟ _ اونجا که  میگه ای فرزندِان ادم ، مگر با شما عهد نکرده بودم که مرا بپرستید ؟! :)  . . . .  .  . + خودمو سپردم به خودِت ، تا ته تهش . + دیگه اگه خودت میدونی همه چیو ، نگران چی باشم من ؟ + أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ...   siiibsorkh...ادامه مطلب
ما را در سایت siiibsorkh دنبال می کنید

برچسب : تو كنار مني نميترسه دلم, نویسنده : 4s-a-d-a-fe بازدید : 58 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 10:54

مانده ام خیره به راه  نه مرا پایِ گریز  نه مرا تابِ نگاه.. . . . حس بدیه، سر در گمم..منتظر موندن خیلی بده..میدونم راهی که پیش گرفتم مظمعن ترین راهه ولی چه طورشو نمیدونم..میدونم بهترین و تنها راهه ولی این وسط یه کلمه ای هست که خیلی چیزا رو میتونه تحت تاثیر قرار بزاره.. "خواستن" باید بخواد تا بشه..خیلی همه چی معمولی شده..شایدم زندگی همین چیزای معمولیه که میان و رد میشن..شاید واقعا باید یه چیزایی و به حال خودش رها کرد و به فکر درست کردن چیزی نبود..شاید باید عادت کنم به اینجور شرایط...شاید... شاید باید باور کنم تموم شدنشو .. باید قبول کنم .. همه ی همه ی زندگیم شده  بود همین..  . - ساکت ساکت ساکت..حسم بهم میگه یه جوری شده که وقتی با خلوص نیت تمااااااااام هم بخام کاری کنم بازم ممکنه همونی که از همه برام مهم تره، همون،،، بدترین برداشت و بکنه..شاید تقصیر منه خب، دارم فکر میکنم که من به ادمایی که دوسشون دارم یه فرصت دوباره میدم..پس باید باید باید اونام بهم فرصت بدن، نه اینکه ... - 16 هم تولد یک دوست قدیمیه..خوده شونزدهم . . - برش داشتم..اگه ندونم بهتره..   siiibsorkh...ادامه مطلب
ما را در سایت siiibsorkh دنبال می کنید

برچسب : انتظار خبری نیست مرا,انتظار عشق,انتظار الياسمين, نویسنده : 4s-a-d-a-fe بازدید : 19 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 10:54

اقا ... 

.

.

.

بازم خیاله ارزوم...

- من که خودم میدونستم خب، خودت گفتی...قول دادی... قول ...

- صبور باید بود...

siiibsorkh...
ما را در سایت siiibsorkh دنبال می کنید

برچسب : not yet meaning,not yet used crossword clue,not yet uhuru, نویسنده : 4s-a-d-a-fe بازدید : 18 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 10:54

20 روزش گذشت، از کپشن دوم... 

میششه یعنی..؟

19 هم دوباره نوبت منه...

siiibsorkh...
ما را در سایت siiibsorkh دنبال می کنید

برچسب : پنجم دی ماه,پنجم دی,دیکته پنجم ابتدایی, نویسنده : 4s-a-d-a-fe بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 10:54

برای حال این روزام دعا کنید...  . . -دست و دلم نمیره به هیچ کاری . -فقط وقت داره میگذره، بدون انجام دادن هیچ کار مفیدی .. فقط توان اینو دارم که نگاه کنم و فکر کنم به کارای عقب مونده و اینکه چقدر بی تفاوت و بی حوصله شدم.. -دلم یه اتفاق جدید میخاد...، یه تغییر اساسی تو همه چیز.. -خوبم ، خوبم ، خوبم .. -غر غرو و بهانه گیر شدم، یه جوری که میدونم مامان بابا با متانت تماااام به روم نمیارن..خب نمیشه ...همین که سر ناهار مثلا امروز مامان داشت نگاهم میکرد که دارم با غذا بازی میکنم و فکر میکنم و دعوام نکرد و نگفت بخور و اینا ، همین خودش یعنی میدونه که دیگه نمیشه ... .. . -چقدر مدیونه مریم به تک تک این لحظه هام...بعضی وقتا یه ادمایی یه تاثیرایی روت میزارن که حتی اگه بهترین ادم دنیام که بخان باشن دیگه چش دیدنشونو نداری..( این حس و توی مامان و بابا هم میتونم بفهمم، نسبت به مریم...)   siiibsorkh...ادامه مطلب
ما را در سایت siiibsorkh دنبال می کنید

برچسب : انتظار,انتظارك صعب كلمات,انتظار الفرج, نویسنده : 4s-a-d-a-fe بازدید : 15 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 10:54

همه ی همه ی همه ی فکر و ذکرم شده این..هر روز بیشتر از روز قبل.

.

.

- (by the end of the mounth ... ) 

siiibsorkh...
ما را در سایت siiibsorkh دنبال می کنید

برچسب : when iphone 6,when iphone 5s,when google translate, نویسنده : 4s-a-d-a-fe بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 10:54

نسل ما نسلی ست که درس خواند تا دانشجو شود... شنیده بودیم دانشجو شدن یعنی خوشبختی... یعنی همه چیزما درس خواندیم... کم یا زیاد ، ولی خواندیم...گاهی با علاقه و گاهی با اجبار ... خواندیم تا برای آن چهار ساعت پر استرس آماده شویم...چهار ساعتی که می توانست سرنوشت ما را تغییر دهد... غول بزرگ... کنکوربرای ما هزینه کردند.دعا کردند گاهی نذر کردند تا دانشجو شویم دانشجو شدیم... بعضی ها علاقه شان را کنار گذاشتند و رشته ی دهن پر کنی را انتخاب کردندبعضی ها برای عقب انداختن دوران سربازی دانشجو شدند، بعضی ها هم برای فرار از ازدواج در سن پائین وارد یک دنیای جدید شدیم... آدم های جدید... تفکرات جدید... فکر و خیال های جدیدگاهی کنار درس خواندن عاشق شدیم و گاهی دلتنگ عزیزانمانشب بیداری کشیدیم برای امتحان... لای کتاب و جزوه هایمان پر از شعر و بازی و نقاشی بود دانشگاه مثل زندگی بالا و پائین زیاد داشتکنار درس ها، آدم های زندگیمان را هم حذف و اضافه کردیمگاهی به اجبار سر کلاسی نشستیم و گاهی مثل روزهای خوب زندگی، انقدر همه چیز عالی بود که دوست نداشتیم زمان بگذردگاهی درسی را فقط پاس می کردیم که تمام شود... مثل روزها siiibsorkh...ادامه مطلب
ما را در سایت siiibsorkh دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4s-a-d-a-fe بازدید : 15 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 10:54

بارونم که میاد..

منم طبق معمول با گریه و ... از خونه اومدم بیرون... 

.

.

.

به کجا باید رفت؟به که باید دل بست؟...

.

-سکوت...من قول دادم...

- امید...

-هیچکی نمیفهمه چه حالی دادم...

.

.

ازت متنفرم مریم.متنفرم متنفرم متنفرم.همه اینا تقصیر تو

siiibsorkh...
ما را در سایت siiibsorkh دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4s-a-d-a-fe بازدید : 14 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 10:54